حـــالا کـــه رفتـــه اے . . .
حـــالا کـــه رفتـــه اے
دلـــم بـــراے تــو
بیـــشتـــر از خـــودم مـــے ســوزد
فـــکر مــے کـنی
کســـے بـــه انـــدازه ے مـــن
دوســـتت خـــواهـــد داشـــت ...؟
حـــالا کـــه رفتـــه اے
دلـــم بـــراے تــو
بیـــشتـــر از خـــودم مـــے ســوزد
فـــکر مــے کـنی
کســـے بـــه انـــدازه ے مـــن
دوســـتت خـــواهـــد داشـــت ...؟
ارزوی من....خدایا....ارزوی من ماندن اوست....
اما اگر ارزوی او رفتن من است....
ارزوی او را براورده کن!من دیگر ارزویی ندارم!
دمش گرم !!
باران را می گویم
به شانه ام زد و گفت:
خسته شدی ؟
امروز را تو استراحت کن ، من به جایت می بارم.. !!!
دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود . . .
به سلامتي دختري که دورش پر پسره اما دلش گير يه
نفره
به سلامتي دختري که خيلي کسا مي خوان باهش باشن
اما
aاون يه نفر
رو مي خواد
به سلامتي دختري که فقط واسه 1ساعت ديدنت....
5ساعت
توي راه....
ولي هيچ انتظاري ازت نداره
به سلامتي دختري که تمام زندگيشي.... اما اون يه
ذره از زندگي تو
هم نيست...
باور کن
خیلی حرف است
وفادار دست هایی باشی...
که یکبار هم لمسشان نکردی...!
حوصلـﮧ ام سر رفتـﮧ است !
کآش مـﮯشد . . .
بـﮧ جاﮮ دست روﮮ دست گذاشتـטּ
دست توﮮ دستت مـﮯگذاشتم !!!
این روزها ، روزه ام
روزه ی سکــوتیست كه نیت کرده ام
در نبـودنت بگیرم و هنگام سـحر
دلـم را سیـر کنم از لقمه لقمه ی حسـرت!
و به وقت اذان دلتنگی ها
افطاری ام یک استکان خاطـره ی گــرم
و شیرینی بوسه های جا گذاشتــه ات
روی لبـهـایم باشـد
مهمــانــی خـدا که تمام شود
این منم که از پس نبودنت
آهسته آهسته کافر مــی شـوم...